گونتر بنیش و جنگ جهانی
گونتر بنیش (12 ژوئن 1922 – 12 ژوئیه 2010) معماری آلمانی بود. وی در لاکویتس که در نزدیکی درسدن قرار دارد متولد شد و در چمنیتس بزرگ شد. پدرش معلم مدرسه و سوسیال دموکرات بود. بنیش به همراه بقیه ی همکلاسیهایش به سازمان جوانان هیتلر پیوست. یکی از دوستانش آشنایی داشت که افسر نیروی دریایی بود، بنابراین در هنگام شروع جنگ، آنها به کمک آن شخص نیروی دریایی را انتخاب کردند و بنیش به عنوان ملوان زیردریایی شروع به کار کرد. در اواخر جنگ به درجه فرماندهی که مسئولیتی سنگین و باورنکردنی برای یک جوان در دهه ی 20 زندگی اش به شمار میرفت، رسید.
در سال 1945، زیردریایی خود را در نروژ تسلیم کرد، و به اردوگاه اسیران جنگی در نورث آمبرلند فرستاده شد. در آنجا بود که تحت تأثیر دستیار سابق پاول اشمیتنر علاقه او به معماری برافروخته شد و وی مصمم شد که پس از آزادی، آن را دنبال کند و از سال 1947 تحصیل در دانشگاه اشتوتگارت را آغاز کرد. وی در آن شهر باقی ماند و مدت کوتاهی برای رولف گوتبرود، معمار Liederhalle در اشتوتگارت کار کرد. او در سال 1952 کارهای انفرادی خود را شروع کرد.
شروع فعالیت کاری گونتر بنیش
اوایل عمدتاً در مدارس کار میکرد، گاه در ساخت و سازهای خاص و سنتی، مانند Vogelsangschule اشتوتگارت، و گاهی اوقات در ساخت و ساز های متداول مانند سالن ورزشی Hohenstaufen در گوپینگن شرکت میکرد. روش متداول آن دوران ساخت و ساز براساس یک سیستم مشخص بود و بنیش شروع به استفاده از بتن پیش ساخته به همراه شرکت Rostan کرد. سیستمی پیشرفته را ابداع کرد که در ساخت بسیاری از مدارس مورد استفاده قرار گرفت. این روش سریع اما بیش از حد تکراری بود و از نظر اقتصادی اصلا مقرون به صرفه نبود. تا سال 1965، او تمام این روش ها را منقضی کرد و از اینکه زمان زیادی را بر روی همچین چیزی گذاشته و در آخر نیز به نتیجه ای نرسیده بود بسیار شرمگین بود.
از آن زمان به بعد، کارهایش را آزادانه، بازیگوشانه، غیررسمی و به طور فزاینده ای نامنظم انجام میداد. موفقیت بزرگ او در دوران المپیک مونیخ اتفاق افتاد. در اوج دوران بازسازی اقتصادی آلمان غربی و تحت تاثیر روحیه لیبرالیستی 1968، جمهوری فدرال نیاز داشت چهره ای دموکراتیک و برابری طلبانه در تضاد با المپیک ماندگار هیتلر در برلین در سال 1936 نشان دهد. مکانی که در نظر داشتند، در شمال غربی شهر قرار داشت و محل تخلیه آوارهای زمان جنگ بوده است. بنیش و تیمش آن مکان را به صورت چشم اندازی خیره کننده تغییر دادند، محل نشستن تماشاگران را شیب دار درست کردند و دریاچه ای مصنوعی نیز به آن اضافه کردند. برای جلوگیری از ایجاد سالن های بزرگ و جعبه ای شکل، سقف های چادر مانند آویزان در مقیاس بی سابقه ای پیشنهاد دادند، و از فرای اتو به عنوان ناظر پروژه دعوت به همکاری کردند.
پروژه های ویژه معمار آلمانی
ساخت این پروژه محدودیت های جدیدی را ایجاد کرد و کارهای عملی زیادی باید در مدت زمانی کم انجام میشد، اما بنیش توانست خونسردی خود را حفظ کند و بدین ترتیب المپیک برجسته ترین ساختار مدرن خود را بدست آورد. این مجموعه پس از المپیک به عنوان پارکی محبوب به کار خود ادامه داد. این پروژه در دهه های 1970 و 80 منجر به ساخت بسیاری از ساختمان های ورزشی کوچکتر شد، که اغلب با ده ها مدرسه ای که پروژهی اصلی شرکت بودند، مرتبط بود. مقیاس پروژههایی که بنیش و تیمش انجام میدادند همیشه ساده بود، نور طبیعی در همه جا وجود داشت و سالن های ورودی دو برابر فضاهای مونتاژ و نمایشگاهها بودند. تکامل کارهایشان را به وضوح در شهر لورچ میتوان دید، جایی که سه مدرسه، پی در پی هم در سالهای 1969، 1973 و 2002 ساخته شدند و به ترتیب چند ضلعی، مثلثی و دایره ای شکل بودند. بنیش و تیمش چند پروژهی شهری ساختش را نیز بر عهده داشتند، به ویژه دوباره سازیSchlossplatz اشتوتگارت (1980-1973) و ایستگاه تعویض خط در فوئرباخ (1992).
کار برروی ساختمانهای مرکزی شهری با دفاتر خیریه Diakonisches Werk در سال 1983 آغاز شد. برای از بین بردن بیروحی ساختمانها طرحهایی خلاقانه، با افزودن حیاط، پنجره پیش آمده، بالکن ها، سایبان ها و اتاق های ملاقات ایجاد کردند. بعدها بانکهای بزرگ برای طراحی دفاتر مرکزی خود از چنین رویکردی استفاده کردند، مانند بانک Landesgirokasse در اشتوتگارت در سال 1998 و Norddeutsche Landesbank در هانوفر در سال 2002.
بنا به گفته ریچارد برتون از شرکت معماران ABK، ساختمانی که بنیش برای ساخت آن در انگلیس به ما وعده داده بود، سالن کنسرت برای بریستول در سال 1998، “یک شاهکار و تنها ساختمان عمومی در انگلیس میتوانست باشد که توسط یک معمار بازدیدکننده اروپایی طراحی و ساخته شده است، اما به دلیل عدم درک اهمیت آن این پروژه هرگز به تحقق نپیوست”. آخرین ساختمان مهمی که بنیش در طراحی آن شخصا مشارکت داشت، آکادمی هنر در میدان پاریس بود (در سال 2005 تکمیل شد) که مجبور شد با چنگ و دندان در برابر سیاست محافظه کارانه ای که خواستار نمای سنگی با سوراخ های فراوان بود، مبارزه کند. وی باور داشت که این ساختمان به عنوان یک ساختمان عمومی باید باز و استقبال کننده باشد و نمای رسمی را میتوان به وسیله ی روش های دیگر ایجاد کرد.
زمینههای کاری گونتر بنیش
گونتر بنیش تلاش کرد تا معماری آلمان را تبدیل به یک جامعه دموکراتیک، آزادتر و اجتماعیتر کند. او به عنوان معماری فعال در سالهای بازسازی آلمان، نمای ظاهری مدارس و دانشگاهها را شکل داد. منتقدان معماری، ساختمانها و تأسیسات بیستمین دوره بازیهای المپیک در مونیخ و همچنین ساختمانهای پارلمان آلمان در بُن را که بنیش ساخته بود، به عنوان نمادهای “دموکراسی باز” جمهوری بُن توصیف کردند و این ساختمانها در عرصه بین المللی به رسمیت شناخته شدند.
اگرچه بیشتر در خانه و در دفتر کار خود بود و جلساتش با مشتریهایش را مدیریت میکرد، وی همچنین یک معمار خردمند و روشنفکر بود. او مینوشت، سخنرانی میکرد، در کنفرانس ها شرکت میکرد و برای دههها در دانشگاه Darmstadt به عنوان پروفسور تدریس میکرد. او در قضاوت زیرک بود و هرگز از اعتقادش به معماری به عنوان یک رسالت اجتماعی منصرف نشد.
پروژههای بزرگ و مطرح
یکی از برجسته ترین بناهای ساخته شده توسط بنیش، پارلمان جدید در پایتخت آلمان غربی، بُن بود. اگرچه او در مسابقه طراحی معماری در سال 1973 برنده شد، اما ساخت این بنا در سال 1987 آغاز شد و در سال 1992 به پایان رسید.
پروژههای ساخته شده توسط گونتر بنیش:
- 1972، پارک المپیک در مونیخ آلمان
- 1992، ساختمان پارلمان آلمان (بوندستاگ) در بُن آلمان
- 1993-2005، ساختمان آکادمی هنر در برلین
- 1997، بانک تسویه دولتی، Landesgirokass، در اشتوتگارت آلمان
- 1998، برج کنترل در فرودگاه نورنبرگ، آلمان
- 2002، بانک تسویه دولتی آلمان شمالی در هانوفر، آلمان
- 2003، شرکت Genzyme، کمبریج، ماساچوست، آمریکا
- 2005، مرکز تحقیقات سلولی و بیومولکولی در تورنتو، کانادا
جوایز و افتخارات گونتر بنیش:
- 1972، جایزه بزرگ معماری انجمن معماران آلمان (BDA)
- 1982، عضویت آکادمی هنر برلین
- 1984، دکترای افتخاری از دانشگاه اشتوتگارت
- 1992، عضویت افتخاری در انجمن معماران آلمان (BDA)
- 1993، جایزه هانس مولفنتر از شهر اشتوتگارت
- 1996، عضویت آکادمی هنرهای ساکسون
- 2008، جایزه منتقدان آلمان (جایزه افتخاری)
- 2013، نامگذاری خیابانی در محوطه دانشکده لیختویز دانشگاه TU Darmstadt
در سنین پیری به علت بیماری ناتوان شد و به تدریج دفتر کارش را به پسرش استفان سپرد. از آن زمان تا به حال استفان با تاکید بر پایداری و ساخت سازههای جدید در آمریکا این دفتر را اداره کرده است. این معمار بزرگ در 12 ژوئیه 2010 در سن 88 سالگی درگذشت.